تجربه سفر مراکش :ساعت ٨ به وقت كازابلانكا رسيديم و از همونجا با ترن رفتيم مراكش، بليت دو نفر شد ٢٧٦ درهم نفري ١٣٨ درهم. ساعت ١١:٢٠ سوار ترن مراكش شديم، حدود ٣ ساعت راه داشتیم.
ساعت ٣:٠٥ رسيديم به مراكش و پياده از ايستگاه اومديم به سمت هتل، ميشد تاكسي سوار شيم اما لذتش به گشتن و پرسه زدن تو خيابونا بود. حدود ساعت۴ رسيديم به هتلمون كه در زبان محلي بهش رياد ميگن و عجب باروني هم مياومد. هتل در ميدان مركزي شهر به اسم جامع الفنا واقع شده بود و از راه بازار بايد وارد كوچه پس كوچه هاي پيچ در پيچ مي شديم.
شب براي شام رفتيم تا غذافروشي هاي داخل ميدان رو كه خيلي هوس انگيز بودن امتحان كنيم، غذاي محلي معمولاً درظروفي به اسم طاجین(Tajine) سرو ميشه، يه بشقابه كه يه چيزي شبيه كلاه بوقي روش قرار داره براي گرم ماندن غذا.

تجربه سفر مراکش
شب تقريباً در بازار گم شديم ولي به سرعت پيدا شديم و بسيار لذت بخش بود چرخيدن در اين بازارهاي محلي.
فردا صبح ساعت ٨ صبحانه خورديم و زير بارون اومديم بيرون، پياده رفتيم تا كاخ بهيه(Bahia).

تجربه سفر مراکش
تقريباً در جنوب مدينه بليتش ١٠ درهم بود شبيه خانه هاي قديمي ايراني مثل خانه قوام با كاشي كاري و نقوشي در سقف اما نسبتاً ساده، بعد خوشبختانه آفتاب شد و رفتيم به باغ ماژورل (Majorelle gardens) که آبیه لاجورديه جادويي، بسيار زيبا بود.

تجربه سفر مراکش
عصر رفتيم سمت نيو مدينه و بعد جامع الفنا، ناهار شاورما خورديم با قيمت دونفر با سالاد و زيتون ١٠٠ درهم حدود ٣٠ هزارتومان و چرخي تو بازار زديم و عطرهاي پيور روغن ارگان ديديم و برگشتيم. روز بعد صبح زود بعد از صبحانه راهي سفر صحرا شديم يك شب و دو روز،پيش به سوي صحرا.

تجربه سفر مراکش
حدود ٨:٣٠ صبح از محلي مثل ترمينال با گروه توريستي همراه شديم كه ١٠ نفر بوديم، بين راه چند بار براي گرفتن عكس توقف كرديم وآخرين توقف بين راه محلي بود به نام بن حدوّ Benhaddou كه ظاهراً فيلم عمر مختار در اين محل اجرا شده بود، بهش قصبه مي گويند كه در واقع همون روستاهاي قديمي بين نخلهاست.

تجربه سفر مراکش
نفري ١٠ درهم وروديه براي روستا داديم و حدود يك ساعت گشت زديم و عكس انداختيم و به سمت رستوراني براي ناهار رهسپار شديم كه از قبل اسمش رو به ما گفته بودند، رستوران شيك و مجللي بود ناهار تيكه هاي مرغ و سبزيجات به همراه سالاد و ميوه داشتيم كه شد ١١٠ درهم حدود ٤٠ هزار تومان، رستوران ها البته كمي گرون هستند اونم در جاهاي توريستي.
ساعت ٦ رسيديم به صحرا هوا تاريك شده بود از ماشين پياده شديم و ادامه راه را با شتر بايد مي رفتيم، يك ساعت و نيم شترسواري. اولش ترسناك و كمي هم دردناك بود اما بعد از كمي جابجا شدن روي شترها بسيار لذت بخش بود. انقدر ستاره دامن آسمان بود كه انگار خرده هاي شكر و صداي خش خش شنهاي كوير زير پاي شترها.

تجربه سفر مراکش
بعد حدود يك ساعت و نيم شتر سواري به محل چادرها رسيديم. چادرهايمان معرفي شدند و به چادر بزرگتري كه رستوران بود رفتيم، با چاي مراكشي خوش امد گويي گفتند و بعد شام كه طاجين بود بوقلمون و سبزيجات در ظروف مخصوص طاجين و البته قبلش سوپ. شام خوشمزه و تازه بود بعد از شام همه كنار آتش جمع شديم و گپ و گفت و خواب …و البته سرماي استخوان سوز كه خواب را مي ربود، نفهميدم خوابيدم يا نخوابيدم كه صبح شد و طلوع آفتاب در صحرا.
صبحانه دل انگيز محلي با نون تازه و عسل و كره محلي يكي از خوشمزه ترين صبحانه هايي بود كه خوردم.بعد از عكاسي از طلوع، با شترها به سمت ماشين راه افتاديم و همچنان سرما بدنم را بي حس كرده بود.سوار ماشين شديم و به سمت مراكش برگشتيم حدود ساعت ٦ رسيديم.
ميدان جامع الفنا Jemaa el-Fnaa، تصميم بر اين شد كه شهر رباط rabat نريم و با يك اتوبوس شب رو راهي شهر فاس Fes شويم، نفري ١٥٠ درهم اتوبوس نرمال ساعت ٢٢:٣٠ و صبح ساعت ٨:٣٠ به ترمينال فاس رسيديم.

تجربه سفر مراکش
با تاكسي ١٠ درهم به سمت بلوار محمد سنك در شهرفاس و به سمت كافه زنزيبار رفتيم كه مركز شهر بود و صبحانه املت و نسكافه خورديم و رفتيم سمت بافت قديمي شهر كه بهش مدينة قديما كه همون old town هست ميگن.دور اين قسمت از شهر مثل مراكش ديوار كشيده شده و دروازه ورودي داره و از يه جايي به بعد ورود ماشين و دوچرخه و موتور ممنوع هست بافت شهر بسيار قديمي و از قرون وسطي دست نخورده باقي مانده است . داخل كوچه پس كوچه هاي مدينه راحت ميشه گم شد كوچه هايي شبيه دالان هاي تو در تو، شهر عجيب و جادويي اي بو .انتهاي بازارفروشگاه چرم بود كه از تراس طبقه بالا ميشد كارگاه رنگ رزيشون رو ديد كه يكي از جذابيت هاي شهر فاس هست. در شهر فاس شب رو نمونديم و به سمت شهر شفشاون Chefchaouen حركت كرديم.مسير بين راه تماما دشت هاي سر سبز و مزارع بود كه غروب آفتاب در بين مزارع زيبايي دوچنداني بهش بخشيده بود.

تجربه سفر مراکش

تجربه سفر مراکش
.چون آخرين اتوبوس فاس به شفشاون ساعت ٤ بود و ما دير رسيديم مجبور شديم با تاكسي نفري ١٠٠ درهم به شفشاون بريم حدود ساعت ٩ رسيديم به هتل ، هتل خوبي به نظرمي آمد شبي ۴۵۰درهم براي يه شب رزرو شده بود اتاق خوبي بود كه سالن پذيرايي و خواب و اشپزخانه داشت در واقع يه سوئيت محسوب مي شد و درست نزديك ايستگاه اتوبوس.
فردا صبح چهارشنبه بعد از يك استراحت حسابي و صرف صبحانه ساعت ١٠ رفتيم سمت مدينة القديما، شهر زيبا و باور نكردني شفشاون كه هر بيننده اي رو از خود بيخود مي كرد، آبيه جادوييه عجيب، انگار داخل تابلوهاي نقاشي قدم مي زديم.

تجربه سفر مراکش
تا ساعت ٤:۳۰ حسابي گشتيم و عكاسي كرديم و ناهار ساندويچ ميگو خورديم با آبميوه ميكس طبيعي، بسيار خوشمزه و عالي بود ٤٥ درهم حدود ١٥ هزارتومان و چند تا تيكه صنايع دستي مثل شال و صابون و روتختي ٥٠٢ درهم جمعاً و بليت اتوبوس به سمت شهر طنجه Tanja گرفتيم ٤٥ درهم براي فردا صبح يعني پنج شنبه بدون هيچ برنامه خاصي راه مي افتيم.
صبح ساعت ١٠ راه افتاديم و ساعت حدود ١ رسيديم طنجه. ترمينال نزديك دريا بود حدود ١٠ دقيقه پياده تا دريا و ناهار عالي دريايي كه يك بشقاب پر از ميگو و ٤ نوع ماهي و كالاماري كه شد ١٠٠ درهم يعني ١٠ يورو براي دو نفر. بعد قصبه اي(ناحیه) كه قسمت قديمي مدينه بود رو ديديم و چرخي توي كوچه پس كوچه هاي باريك و تو درتوي قسمت قديمي شهر زديم. غروب دريا رو از اون بالا ديديم و منظره بي نظيري بود، يه ماشين گرفتيم و به اون سمت شهر،

تجربه سفر مراکش

تجربه سفر مراکش

تجربه سفر مراکش
غار هركول hercules cave رفتيم اونجا هم بسيار زيبا بود. تو اين قسمت شهر كه در واقع شمال شهر بود، قصر زيباي محمد سادس پادشاه كشور مغرب در كنار قصرملك فهد پادشاه عربستان قرار داشت. بعدش به سمت كافه حيفا رفتيم يه جايي تقريبا ييلاقي و روي تپه اي بالا تر از سطح دريا و درست در شمالي ترين نقطه طنجه واقع شده كه از اونجا مي شد راحت كشور اسپانيا رو ديد. در طنجه علاوه بر عربي و فرانسه، اسپانيايي هم راحت حرف مي زدند.
جالبه بگم كه تقريبا در همه كافه هايي كه تا الان رفتيم خانم خيلي بندرت يا اصلا نديديم و آقايون در طول روز ساعت ها وقتشون و تو كافه سپري مي كردند، البته در مورد طنجه اوضاع يكم بهتر بود. در طنجه و بعد در كازابلانكا جمعيت كت و شلواري بيشتر شد و بتدريج بافت و پوشش سنتي كاهش پيدا كرد. بليتمون به مقصد شهركازابلانکا Casablanca ساعت ١٢ شب بود كه با اتوبوس هاي سي تي ام بايد مي رفتيم تقريبا اين كمپاني از بهترين كمپاني هاي اتوبوس راني بود كه براي چمدان ها هم بليت صادر مي شد و مثل هواپيما روشون برچسب ميخورد. ساعت ٥:٣٠ رسيديم به كازابلانكا شهر سفيد آخرين مقصد …
رفتيم هتل چون زود بود مارو پذيرش نكردند و ما هم درلابي هتل خوابيديم ولي ساعت٧:٣٠ بهمون گفتن اتاقتون حاضره.هتل خوبي بود و درست در مركز شهر تا دريا ١٥ دقيقه پياده ، تا بازار قديم و ترمينال هم همينقدر . وقت زيادي نداشتيم يك روز فرصت داشتيم و يك شهر.

تجربه سفر مراکش
البته كازابلانکا جذابيتهاي زيادي نداره، بازار قديمي و سنتي كه از داخلش رد شديم و رفتيم به سمت مسجد حسن ثاني مسجد بسيار بزرگي بود ظاهرا از نظر وسعت بعد از مسجد الحرام و مسجد النبي سومين مسجد دنياست درست روي يه سكو طوري روي ساحل وسط دريا واقع شده که وقتي موج به ساحل مياد كاملا با ديواره مسجد برخورد ميكنه. دو تا مركز خريد مهم داشت anfapalace و morroco mall و البته دومي خيلي بزرگتر و بهتر از اولي و البته دورتر.
بعد از كلي گشت داخل شهر و صرف شاورما در يك رستوران لبناني روز رو به پايان رسونديم.
شب هم يكي از بهترين لذتهاي كازابلانكا رو تجربه كرديم، كافه ريك که از لذت بخش ترين قسمت هاي سفر، ياد و خاطره فيلم كازابلانكا همفري بوگارد بود، كه به نظرم پايان بي نظيري به سفرمون داد.

تجربه سفر مراکش
اگر شما هم تجربه سفر مراکش دارین حتماً برای ما ارسال کنید.
از بخش جدید ترین مطالب بازدید کنید.