
سفرنامه ترکیه . دره پروانه
سفرنامه ترکیه | از استانبول تا آنتالیا | سواحل آروم و آب های زلال همیشه بخشی از رویاهای من بودن. اما از اونجایی که پس انداز برای خرید خونه و ماشین و غیره مهمتر از سفر خارجی هست، چند سال طول کشید تا بتونم بالاخره توی این اوضاع خراب اقتصادی، از بین کشورهایی مثل مالزی و مالدیو، ترکیه و سواحل فیروزه ایش رو انتخاب کنم. از یکی دو ماه قبل، شروع کردم به برنامه ریزی و مسیری رو از استانبول به چند شهر در سواحل جنوب ترکیه برای خودم تعیین کردم. تمام جاهای دیدنی رو توی هر شهر از طریق گوگل مپ و TripAdvisor برای خودم ذخیره کردم و فقط موند کارهایی مثل خرید بلیط و لوازمی که توی سفر نیاز داشتم.

سفرنامه ترکیه . مسیر سفر
قیمت ها رو مرتب از اپلیکیشن Sepehr360 چک می کردم و منتظر بودم که بلیط استانبول به یه حد قابل قبول برسه. من متاسفانه طمع کردم و با اینکه بلیط به حدود ۶۰۰ تومن هم رسید، باز هم صبر کردم که پایین تر بیاد، اما متاسفانه بالاتر رفت و مجبور شدم حدود ۷۰۰ تومن برای بلیطی که از سایت علی بابا خریدم، پرداخت کنم. ۴ روز قبل از پرواز رفتم بانک ملی و ۲۲۰ تومن عوارض خروج و حدود ۲ و نیم برای ۵۰۰ یورو ارز مسافرتی پرداخت کردم که بهم رسید دادن و بعدا ارز رو توی فرودگاه امام دریافت کردم. وقتی رسیدم تهران، محض احتیاط یه مستر کارت گیفت هم از سایت Payment24 خریدم که خیلی سریع بهم تحویلش دادن. مستر کارت پرداخت هام با دستگاه POS توی ترکیه رو خیلی راحت تر می کرد و از طریق همین کارت و به کمک اپلیکیشن عالی HostelWorld یه هاستل توی استانبول رزرو کردم.
توی هاستل اتاق بین چند نفر به اشتراک گذاشته میشه و قیمت پایین تری نسبت به هتل داره. اما محیط دوستانه تر هست و بهتر می تونید با آدمهایی از کشورهای مختلف آشنا بشید. یه اپ هم هست به اسم Airbnb که خونه ارزون ارائه میده ولی ایران رو کلا تحریم کرده و یه اپ به نام Couchsurfing که میتونید به صورت رایگان مهمون دیگران بشید که از اونجایی که ترجیح میدادم این سفر بیشتر برنامه ام دست خودم باشه تا اینکه با یه خانواده دیگه این طرف و اون طرف برم، همون هاستل رو ترجیح دادم.

بر فراز استانبول . سفرنامه ترکیه
بالاخره روز حرکت فرا رسید و به کمک مترو رفتم ایستگاه شهر ری. اونجا با یه مترو دیگه رفتم ایستگاه شاهد (باقرشهر). هیچ تابلویی وجود نداره و با سوال از اطلاعات فهمیدم که یه مترو به اسم شهر آفتاب، هر ۸۰ دقیقه میره به فرودگاه! خلاصه بعد از ۲ ساعت و ۲۰ دقیقه از خونه رسیدم به فرودگاه امام و تازه علافی ها شروع شد! نتیجه این علافی ها یه تجربه بزرگ بود که توی این سفر به دست آوردم، اون هم اینکه: همیشه یه بیسکوئیت و یه آب معدنی کوچیک، توی جاهای گرون قیمتی مثل فرودگاه ها و موزه ها همراه تون باشه تا مجبور نشید پول مفت به فروشگاه هاشون بدید.
پرواز ماهان، بعد از ۳ ساعت توی فرودگاه آتاتورک فرود آمد و به محض ورود به ترکیه، ایرانسل پیام داد که با شماره گیری #۱۱۱۱* می تونید بسته رومینگ یک هفته ای ۱ گیگی رو به قیمت ۷۵ تومن بخرید، من هم همین کارو کردم و اولین چیز لذت بخش توی ترکیه یعنی استفاده از توئیتر و یوتیوب با سرعت بالا و بدون فیلترشکن رو تجربه کردم! تنها مشکلی که با ایرانسل داشتم، این بود که یک بار اشتباها به جای ترکسل، رفت روی ترک تلکام کلی اذیت شدم تا فهمیدم چرا اینترنتم کار نمیکنه!
بدون اینترنت مجبور شدم از یه ترک و یه هلندی و یه ایرانی کمک بگیرم تا بتونم کارت مترو بخرم و خودم رو به ایستگاه تراموا برسونم. وقتی سوار تراموا شدم، همه توی همدیگه ساندویچ شده بودن و یهو یادم اومد که بهم گفته بودن توی استانبول دزد زیاد هست و مخصوصا دزدهای ایرانی! سریع از ترس دست کردم توی جیب عقبم و با وحشت تمام متوجه شدم کارت های بانکی و پولهام توی جیبم نیست! بدجوری دچار استرس شدم، اول به اون ایرانی شک کردم که کلی راه پیاده اومد تا بهم تراموا رو نشون بده، گفتم حتما توی مسیر جیبم رو زده! بعد سریع به اطرافیانم نگاه کردم تا ببینم کدومشون قیافه اش به دزدها میخوره! توی همین احوالات، دست کردم توی جیب جلوم و دیدم هی وای من! همه پول و کارتهام رو خودم توی جیب جلوم گذاشته بودم! خلاصه حسابی از خودم و تهمتی که توی دلم به اون ایرانی عزیز زده بودم، شرمنده شدم. ولی خداروشکر کردم که حداقل همه چیز اوکی هست و سفرم با یه اتفاق وحشتناک شروع نشده…

هاستل آگورا . استانبول . سفرنامه ترکیه
بالاخره خودم رو رسوندم به هاستل آگورا که با یه امتیاز عالی، قیمت بسیار مناسب، صبحونه رایگان و کارمندای خوب، توی دل بخش توریستی و تاریخی استانبول قرار داشت. وقتی وارد شدم، فقط پاسپورتم رو نشون دادم و بقیه هزینه هاستل رو که بخشیش رو با اپ هاستل ورلد پرداخت کرده بودم، با دستگاه کارت خوان و مستر کارت پرداخت کردم. هاستل آگورا با تراس دوست داشتنی و خیابون های قشنگ اطرافش، خیلی سریع توی دل من جا گرفت و حالا که دارم این سفرنامه رو براتون می نویسم، به شدت دلم براش تنگ شده
از اونجایی که هاستل به اکثر مکان های تاریخی و معروف استانبول نزدیک بود، صبح روز بعد کافی بود با چند دقیقه قدم زدن به مسجد-کلیسای ایاصوفیه برسم. بلیط ۴۰ لیره بود که به پول ما میشد حدود ۸۰ هزار تومن و یه راهنمای صوتی هم می فروختن که اگه علاقه مند به اطلاعات بیشتر هستین، بهتره بخریدش، چون اطلاعات چندانی توی خود ساختمان ارائه نمیشه، گرجه خودم نخریدمش.

ایاصوفیه ، سفرنامه ترکیه . استانبول
بنای ایاصوفیه و آثار تاریخی داخلش و ابهتش واقعا شگفت انگیزه و واقعا ارزش ۴۰ لیره رو داره. در فاصله چند قدمی بیرون از ایاصوفیه،
آب انبار باسیلیکا هست که محیط تاریک و مخوفش، لوکیشن فیلم
Inferno هم شده بود.

آب انبار باسیلیکا . سفرنامه ترکیه
یه ستون جالب با یه سوراخ توی ایاصوفیه و همچنین اینجا بود که مردم انگشتشون رو توش می کردن و می چرخوندن، چون شایع بود که زمانی پادشاه با این کار، مریضیش خوب شده! این مجسمه
سر مدوسا هم توی باسیلیکا جالب بود که طبق تحقیق من، هنوز مشخص نیست که چرا اصلا برعکس نصب شده!

تور بندر بسفور
برنامه ریزی من به شکلی بود که برای بعضی روزها حتی ۴ مکان مختلف رو تصمیم گرفته بودم که ببینم ولی الان که اون روزها گذشته، می بینم که بهترین کار اینه که نهایتا بیشتر از ۲ جا برای بازدید در نظر گرفته نشه. به هر حال بعد از یه استراحت، تصمیم گرفتم که عصر راه بیفتم به سمت پل گالاتا و یه غذای دریایی هم بخورم. این بار هم پیاده راه افتادم و با حدود ۲۰ دقیقه قدم زدن رسیدم اونجا. تورهای زیادی وجود داشت که تنگه بسفر رو که فاصله بین بخش اروپایی و آسیایی استانبول هست رو دور می زد و بعضی هاشون همراه با شام و مخلفات بودن که قیمتای زیادی داشتن. اما من فقط با ۱۵ لیره یه تور ساده رو پیدا کردم و جاتون خالی این گردش دریایی و منظره هاش واقعا لذت بخش بود برام. جالب اینجا بود که با وجود سفر توی دل تابستون، وسطای دریا داشتم از سرما یخ می زدم!

ماهی کباب در رستوران البیت الیمنی . سفرنامه ترکیه
از اونجایی که شنیده بودم خیلی از ماهی های استانبول تازه نیستن، دچار وسواس شده بودم که هر رستورانی نرم. تا اینکه در مسیر برگشت، یه رستوران ساده چشمم رو گرفت. سریع امتیازش رو توی گوگل مپ چک کردم و دیدم بقیه هم ازش راضی بودن. خلاصه دل رو زدم به دریا و این رستوران فوق العاده یمنی با اسم
Albayt Alyamani نا امیدم نکرد و از ماهی خوشمزه و نون تازه اش واقعا کیف کردم. حتی وقتی برگشتم هاستل، یکی دیگه از مسافرا هم داشت ازش واسه بقیه تعریف می کرد.

قصر توپکاپی . سفرنامه ترکیه
روز بعد قصد داشتم برم موزه باستان شناسی استانبول، اما متاسفانه بسته بود و مجبور شدم برم قصر توپکاپی که متعلق به پادشاهان عثمانی و آثار اون دوره بود. چیزهایی مثل آشپزخانه قصر و دیگ های بزرگش و یه سری لباس و شمشیرهای اون دوره که دیدن سپر شاه عباس و شمشیرهای صفوی ها برام جالب بود. این وسط یه سری آثار عجیب و غریب هم گذاشته بودن که به سختی میشد به بعضی هاش اعتماد کرد. چیزهایی مثل: عمامه حضرت سلیمان! عصای موسی! شمشیر شونصد متری یاران حضرت محمد و … . ولی جدای از همه این آثار، خود محیط بسیار زیبای قصر و طبیعتش، از هر چیزی زیباتر بود.

کوفته
در راه برگشت، برای ناهار دوباره گوگل مپ رو چک کردم تا بهترین رستوران رو نزدیک خودم پیدا کنم. خلاصه رستورانی به اسم Seven Hills یا هفت تپه رو انتخاب کردم و وقتی رسیدم جلوی درش، طرف گفت با آسانسور بفرمایید بالا! تا این رو گفت، فهمیدم عجب غلطی کردم! اومده بودم سراغ یه رستوران گرون قیمت که تراس رو به دریا داشت و احتمالا دهنم با قیمتاش سرویس می شد. خلاصه روم نشد برگردم و بالا که رسیدم، گارسون یه منو آورد با انواع غذاهای دریایی با قیمت های خداااا تومنی! ولی از اونجایی که تجربه ثابت کرده بود: همیشه یه سری آیتم مخفی همه جا هست! به گارسون گفتم من دنبال کباب و این حرفام. گارسون هم رفت و منویی رو آورد که روی هیچ میز دیگه ای نبود!! از بین شون یه غذا رو به اسم کوفته انتخاب کردم و خدا خدا کردم که مثل کوفته های خودمون نباشه… شانس آوردم و کوفته هاشون شبیه گوشت کبابی بود تا کوفته و باید بگم در کل مدتی که توی ترکیه بودم، غذایی به این خوشمزگی نخوردم و اون ۵۷ لیره واقعا حلالش!

میدان تکسیم . خیابان استقلال . سفرنامه ترکیه
عصر می خواستم برم گرند بازار ولی ظاهرا موقع غروب تعطیل می کرد و مجبور شدم برنامه ام رو عوض کنم و به جاش برم میدون تکسیم تا یه کم لیره تهیه کنم. با مترو خودم رو رسوندم اونجا و کلی گشتم تا بالاخره تونستم یه صرافی ایرانی توی خیابون شلوغ و زنده ی استقلال پیدا کنم. این صرافی ها کارت خوان ایرانی دارن و جالب بود که طرف کارتم رو گرفته و میگه: رمزش چنده؟! می خواستم بهش بگم: آبجی! من رمزم رو به سوپری سر کوچه مون هم نمیگم! بعد بیام توی همچین جایی که یه ذره احساس امنیت نمی کنم، رمز کارتم رو به تو بگم؟!

گروه های موسیقی در میدان تکسیم . سفرنامه ترکیه
خلاصه لیره ها رو گرفتم. توی چند جیب و کیف مختلف تقسیم شون کردم و سعی کردم سریع تر از اون منطقه دور شم. کلا هم هر بار که بیرون می رفتم، بیشتر از ۱۰۰ لیره با خودم بر نمی داشتم و همون رو هم هیچ وقت توی جیب عقبم نمی گذاشتم. کلا توی میدون تکسیم و خیابون استقلال تا دلتون بخواد ایرانی بود و یه نسخه متفاوت از ایران رو می تونستید اونجا ببینید! گروه های موسیقی می زدن و می خوندن و ایرانی هایی که بیشتر دنبال آزادی هایی بودن که شاید توی ایران نداشتن.

کارت مترو استانبول . سفرنامه ترکیه
اولین بار که خواستم استانبول کارت برای استفاده در مترو و تراموا و اتوبوس بگیرم، گیج شدم و از یه ترک کمک گرفتم ولی بعد فهمیدم که قضیه خیلی ساده ست. کافیه اسکناس تون رو فقط بدید به دستگاه و بعد روی صفحه میاد که کارت چند لیره ای می خواید؟ مقدارش رو انتخاب می کنید و کارت تون از زیر دستگاه میاد بیرون. واسه شارژ هم کافیه کارت رو روی قسمت نورانی سمت راست بگیرید و اسکناس تون رو به خورد دستگاه بدید و سه سوت کارت تون شارژ میشه. به همین راحتی!

محله بالات . سفرنامه ترکیه
برای امروز
۴ جای مختلف رو برنامه ریزی کرده بودم و با
یه محله قدیمی به اسم بالات شروع کردم که یه محله قدیمی مسلمون نشین بود کلی خونه های خوشگل و کافه های کوچیک محلی. اینقدر این محله دوست داشتنی بود که دلم می خواست کل روز رو فقط اونجا بمونم.

محله بالات . ترکیه
مردم این منطقه تقریبا فقیر یا در سطح متوسط جامعه بودن، اما آجرهای قدیمی و رنگارنگ و پیچ و تاب خوردن گل و گیاه ها، لای در و دیوارها، باعث شده بود تا نشه به راحتی از این محله های دوست داشتنی دل کند. سوپرمارکت های این منطقه هم برخلاف جاهای دیگه ترکیه، فقط نوشیدنی ها و غذاهای حلال داشتن.

دسر خوشمزه ماگنولیا . محله بالات . ترکیه
این دسر خوشگل و دلبر که عکسش رو می بینید، تبدیل شد به یکی از بهترین خاطرات من از ترکیه! رفتم توی یه کافه که یه پیرمرد و پیرزن محلی صاحبش بودن و خودشون این دسر رو بهم پیشنهاد دادن که دخترای توی کافه گفتن اسمش هست: ماگنولیا. خلاصه این ماگنولیای عزیز اونقدر خوشمززززه بود که فکر نمی کنم هیچ وقت توی عمرم فراموشش کنم. وقتی هم که خواستم خداحافظی کنم، به ترکی ازشون تشکر کردم و پیرمرد لبخند زد و با دستش به قلب خودش اشاره کرد.

آکواریوم استانبول . ترکیه
مقصد دوم، آکواریوم SEA LIFE بود که سمت دیگه ی شهر بود و به سختی تونستم با چند بار عوض کردن مترو و اتوبوس و پیاده روی بهش برسم. با ترکیب کردن مجسمه های غول پیکر افسانه ای در کنار انواع ماهی ها و لاک پشت های غول پیکر و کوسه هایی که فقط توی مستند های حیات وحش میشه دید، محیط جالبی رو درست کردن. ولی دور بودنش از مرکز شهر و قیمت ۵۰ لیره ایش یه مقدار ارزش دیدنش رو کم می کرد. با اینحال بازم تجربه جالبی بود و از دیدنش پشیمون نیستم.

مهدی فنائی و وین دیزل در موزه مادام توسو! ترکیه . استانبول
مقصد سوم امروز،
موزه مادام توسو بود. یه موزه که شعبه های مختلفی توی شهرهای بزرگ دنیا داره و توش
مجسمه های مومی سلبریتی ها رو میشه از نزدیک دید و باهاشون عکس و سلفی گرفت. به نظر من که واقعا جالب و فان بود، از
مولانا و داوینچی تا مایکل جکسون و لیونل مسی و تام کروز رو میشد توی این موزه پیدا کرد و باهاشون سلفی گرفت! جالبه که این موزه توی دل خیابون تکسیم و محل تجمع ایرانی ها قرار داشت ولی حتی یه ایرانی هم توی موزه ندیدم من!

محله اورتاکوی . استانبول . سفرنامه ترکیه
و اما چهارمین و آخرین مقصد امروز، محله اورتاکوی بود. اینجا باب بود که مردم با خانواده و دوستاشون می نشستن لب دریا و دور هم هله هوله و اسنک های مخصوص این محله رو میخوردن. اسنکه هم شامل یه سیب زمینی آب پز خیلی بزرگ بود که وسطش رو باز می کردن و داخلش رو با انواع سوسیس و ذرت و سالاد و چیزای مختلفی که شما انتخاب می کردین، پر می کردن. اسنک متفاوتی بود، اما از نظر طعم و مزه، خیلی چیز متفاوت و خاصی نبود. به هر حال از جو زنده و آدمای شاد این محله هم لذت بردم و در حالیکه ساعت به آخرای شب نزدیک می شد، به سمت هاستل حرکت کردم. یه روز طولانی رو پشت سر گذاشته بودم و از ۷ صبح تا آخر شب، کلی جاهای مختلف رو دیده بودم که ارزش این همه تلاش و این ور و اون ور رفتن رو داشت. یه نکته رو هم این وسط بگم که اگر با دستشویی فرنگی توی هاستل یا هتل مشکل داشتید، اکثر دستشویی های عمومی توی پارک ها و مساجد که البته رایگان نیستن هم، از این مدل دستشویی های خودمون دارن!

عکاسی خیابانی . استانبول
بعد از یک روز پر جنب و جوش، امروز وقت این بود که به خودم استراحت بدم. گوشیمو برداشتم و رفتم توی محله های قدیمی و بازارها و بین مردم استانبول قدم زدم و فقط مث این دوستان توی عکس، عکاسی کردم از مردم و شهر. به نظرم همیشه آدم باید حداقل یه روز از سفرش رو توی هر شهری، بی دغدغه فقط با مردم باشه و از آرامش شهر، آروم بگیره.

تراس هاستل آگورا . استانبول . سفرنامه ترکیه
شب رو هم کنار اهالی هاستل نشستم و بازی فرانسه رو دیدم. این وسط یه خانوم کره ای اومد و دنبال سوپرمارکت میگشت و هرچی براش آدرس رو توضیح میدادن، متوجه نمی شد. آخرش گفتم آبجی! بیا بریم بهت نشون بدم. وقتی برگشتیم، حرف تو حرف شد و گفت که توی یه شرکت بزرگ کره ای، طراح اپلیکیشن هست. من هم بازیمو توی گوگل پلی بهش نشون دادم، یهو متعجب شد، گفت اینو خودت تنهایی ساختی؟! یک میلیون هم دانلود داشته؟! شرمنده من فکر کردم شما از کارکنای هاستل هستی! نمی دونستم که…

پرواز ترکیش ایرلاین . از استانبول به دالامان
خلاصه روزهای خوب توی استانبول تموم شد و با اینکه دلم نمی خواست این شهر فوق العاده رو ترک کنم، از طریق سایت ترکیش ایرلاین، یه بلیط گرفتم برای شهری به اسم دالامان در جنوب ترکیه و از اونجا هم با اتوبوس های ۲۰ لیره ای که جلوی خروجی فرودگاه بودن، بعد از ۲ ساعت خودم رو به شهر فتحیه رسوندم.

هاستل ساکورا . فتحیه . ترکیه
هاستل ساکورا توی فتحیه، خیلی تمیز بود و توی قلب یه بازار خیلی آروم و زیبا قرار داشت. همیشه سعی کردم هاستلی رو انتخاب کنم که وسط بخش توریستی و قدیمی شهر باشه که کمتر به تاکسی و وسایل نقلیه عمومی نیاز پیدا کنم.

بازار فتحیه . ترکیه
یکی از بخش های جالب بازار فتحیه، این میدون بود که انواع ماهی ها رو بصورت تازه می فروختن و می تونستی ماهیت رو بدی به رستوران های دور این ماهی فروشی تا برات همونجا با یه قیمت خیلی کم بپزن.

تور Butterfly valley . فتحیه . ترکیه
یکی از دلایلم واسه اومدن به فتحیه، گرفتن تور
Butterfly Valley یا دره پروانه بود که چندین جزیره و جای دیدنی در اطراف فتحیه رو دور می زد و ناهارش هم
مرغ و ماهی کبابی بود با قیمت
۱۰۰ لیره (حدود ۲۰۰ هزار تومن). شروع تور از ساعت ۱۱ بود و ساعت ۵ عصر تموم می شد. یه مینی بوس کولر دار، اومد دم هاستل دنبالم و عصر هم منو برگردوند سر خونه اول.

سواحل کلبکلر . ترکیه
آب های زلال و جزایر زیبایی که توی این تور دیده میشن، یکی از مهمترین جذابیت های این تور هستن. گرچه خیلی ها اول حرکت، دچار گرمازدگی و دریازدگی شدن و تا حدود یک ساعت دچار حالت تهوع بودن. من حالم خوب بود ولی اینقدر اینا رو دیدم که نزدیک بود حال بدشون به منم سرایت پیدا کنه!

از فتحیه به کاش با اتوبوس . ترکیه
خب نوبت شهر بعدی بود و اول رفتم ترمینال شهر که ترک ها بهش میگن Otogar و یه بلیط برای شهر کاش (Kas) گرفتم که شبیه کاس نوشته میشه با یه خط زیرش. الفبای ترکی، شبیه انگلیسی هست و فقط چند حرفش فرق میکنه. مثلا C با یه خط در زیر، چ تلفظ میشه و خیلی از کلمات شون هم مثل فارسیه. مثلا به جوراب میگن چوراب Curab یا به قاشق میگن کاشک! و خیلی چیزای دیگه…

آمفی تئاتر شهر کاش . ترکیه
یکی از معدود جاذبه های تارحی داخل شهر کاش، این آمفی تئاتر بود که نمونه اون در سطح ترکیه زیاد هست. این آمفی تئاترها متعلق به دوران امپراتوری روم باستان هستن و به قول یکی از دوستان، اگر هنوز هم ازشون استفاده می شد، جالب بود.

خانواده . ترکیه
از اونجایی که هاستل با مرکز شهر، حدود ۱۰ دقیقه فاصله داشت، یه سری خوراکی مثل تن ماهی، تخم مرغ، نون، ماست و لیموناد و غیره از یه سوپرمارکت بزرگ خریدم و داشتم با مینی بوس برمیگشتم هاستل که این خانواده ترکی جالب رو دیدم. یه خانواده مسلمون که مادر حجاب کامل داشت ولی دختر جوون شون هیچ شباهتی به مادر نداشت. کلا فضای جامعه ترکیه هم دقیقا مثل همین تصویر هست. ممکنه یه مسجد رو ببینید در حالی که دو قدم اون طرف ترش یه کلاب باشه. اکثریت مردم مسلمون هستن، ولی توی سوپرمارکت ها اصلا نمی تونید ماءالشعیرهای حلال تو مایه های ایستک و باواریا که توی ایران هست رو پیدا کنید! بیشتر نوشیدنی های ترکیه مختص به کمپانی EFES هستن، در حالیکه همین کمپانی، ماءالشعیرهای بدون الکلش رو اصلا داخل خود ترکیه پخش نمیکنه! و به جاش به کشورهایی مثل ایران میفرسته. کلا وضع عجیب و غریبیه، اینکه خوب هست یا بد، قضاوتش با شما…
ولی هرچی که بود، من حالم گرفته شد و وقتی برگشتم تهران، اولین کاری که کردم، خریدن یه قوطی ایستک بود! واقعا باید تنوع نوشیدنی هایی که توی ایران داریم رو قدر بدونیم، گرچه با این اوضاع اقتصادی، قیمت همه چیز داره میره بالا و هر چیزی رو هم دیگه نمیشه خرید… یادمه یه زمانی هر قوطی باواریا حدود ۵۰۰ تومن بود و پکش رو می خریدیم، ولی حالا باید به ایستک رضایت بدیم!

ساحل هالک . شهر کاش . ترکیه
یکی از مهمترین دلایلی که کاش رو به عنوان یکی از مقصدهام انتخاب کردم، آرامشی بود که درباره اش شنیده بودم. به همین خاطر روز دوم سفرم، صبح زود بلند شدم و پیاده اومدم به این ساحل خیلی کوچیک و آروم در نزدیکی هاستل به اسم ساحل Halk که آب فوق العاده تمیزی داشت و وقتی من رسیدم اونجا، تقریبا هیشکی هنوز نیومده بود. ظهر هم که ساعت ۱۲ برگشتم هاستل، صاحب هاستلیه تازه بیدار شده بود. بهم میگه: صبح بخیر!

استخر هاستل InHouse . کاش . ترکیه
بهترین چیز توی هاستل In House همین استخر خیلی قشنگش بود که روز آخر کلی توش شنا کردم و از منظره غروب آفتاب لذت بردم. آب گرم و تمیز استخر و خلوت بودن و سکوت فوق العاده اش هم که دیگه عالی ترش کرده بود.

از کاش به آنتالیا . سفرنامه ترکیه
حالا وقت یه سفر اتوبوسی دیگه از کاش به آنتالیا بود. خیلی دوست داشتم این مسیر رو که پر هست از مناظر زیبا و بناهای تاریخی با ماشین کرایه ای برم، اما اونجوری باید به جای بلیط ۸ دلاری، حداقل بالای ۱۰۰ دلار پیاده می شدم! جدای از این مسائل، این تابلوها که توی عکس بالا می بینید و همه جای ترکیه دیده میشدن، روش نوشته شده: حماسه ۱۵ ژوئن! و جالبه که فکر می کردم فقط ما از اینجور حماسه ها داریم، نگو کشور دوست و همسایه هم بلده حماسه تولید کنه.

میگو . آنتالیا
بالاخره رسیدم آنتالیا و یه هاستل رزرو کرده بودم به اسم Marina که طبق معمول وسط بخش تاریخی – توریستی شهر بود. یه همچین مناطقی همیشه پر هستن از کوچه پس کوچه هایی با کف پوش های سنگی، پر از گل و درخت و آدم هایی از کشورهای مختلف. روز اول رو فقط توی شهر چرخیدم و با تراموای قدیمی شهر که معروفه به نوستالژی تراموا، گشتی بین خیابون های شهر زدم. شب موقع برگشت به هاستل، دنبال یه رستوران ساده و ارزون قیمت می گشتم که یه رستوران با میزهای چوبی آبی رنگ، نظرم رو جلب کرد و احساس کردم باید قیمت های مناسبی داشته باشه. رفتم نشستم پشت یکی از میزها و به گارسون گفتم که منو رو بیاره، ولی گارسون گفت بلند شو بیا بابا جان! ما منو نداریم اصلا! خلاصه من رو برد پای یه یخچال رو باز که توش انواع ماهی و میگو و غیره رو بصورت تازه نگه می داشتن و بهم گفت که حالا انتخاب کن! من هم که کلی ماهی خورده بودم این چند روز، گفتم بیام و این دفعه میگوهاشون رو امتحان کنم. بهم گفت چند تا میخوای؟ نگاهی به قیمت بالای میگو ها انداختم و وقتی قیمت رو دیدم، وحشت کردم! کیلویی ۱۹۴ لیره! یعنی یه چیزی تو مایه های کیلویی ۴۰۰ هزار تومن!! طرف ۴ تا میگو گذاشت رو ترازو و من که توی شک بودم، متوجه نشدم چند کیلو شده و با خودم گفتم که ۴ تا میگو که وزنی نداره! خلاصه سرتون رو به درد نیارم، میگوش عاااالی بود، ولی خب از قیمتش هیچی نگم بهتره!

موزه باستان شناسی آنتالیا . ترکیه
صبح روز بعد، راه افتادم به سمت مهمترین جایی که توی آنتالیا دوست داشتم حتما برم: موزه باستان شناسی. راستش تا قبل از موزه، هیچ چیز شگفت انگیزی توی آنتالیا ندیده بودم، اما مجسمه های خدایانی همچون زئوس و دیگر خدایان رومی و یونانی که توی این موزه بودن و همچنین مقبره های سنگی که بیشتر شاهکار هنری بودن تا یک گور، واقعا شگفت زده ام کردن و ارزشش رو داره که آدم فقط به خاطر این موزه تا آنتالیا بره. خیلی دلم می خواست عکس های زیادی که از این سفر و مخصوصا از این موزه گرفتم رو باهاتون در این سفرنامه به اشتراک بگذارم، ولی چون همینجوریش هم به اندازه کافی طولانی شده، فعلا بی خیالش میشم، اما به تدریج عکس هاش رو در حد امکان توی صفحه اینستاگرامم منتشر میکنم.

مرکز خرید مارک آنتالیا . ترکیه
هوای آنتالیا خیلی گرمتر و شرجی تر نسبت به شهرهایی مثل استانبول بود و این گرما اینقدر اذیت کننده بود که بی خیال ساحل و این حرفا شدم و به جاش اومدم مرکز خرید مارک و دوری توی نمایندگی اصلی فروشگاه های معروفی مثل adidas و Nike و غیره زدم. جالبتر از همه، این فروشگاه LC Waikiki بود که ۹۹ درصد خریدارهایی که توش می چرخیدن، ایرانی بودن و همه فارسی حرف میزدن! کلا فک کنم یه عده ایرانی هستن که میرن آنتالیا، مستقیم هتل – مرکز خرید و دوباره هتل! و اصلا از خود شهر و مکان های تاریخیش و زیبایی های طبیعیش، چیزی نصیبشون نمیشه. من که یک ساعت کل مرکز خرید رو چرخیدم و هیچی نخریدم به عنوان سوغاتی! چون چه معنی میده که بری ایران و تیشرتی رو سوغات ببری که توی خود ایران هم پیدا میشه! به جای اون ترجیح دادم چیزایی بخرم که بیشتر رنگ و بوی فرهنگ و تاریخ ترکیه رو داشته باشه. به هر حال قرار نیست که زیره به کرمان ببریم!

Arden FC آنتالیا . ترکیه
توی ترکیه فست فودهای آمریکایی مختلفی مث KFC و Burger King رو امتحان کردم، اما در کمال تعجب، اصلا تعریفی نداشتن! مخصوصا برگرکینگ که همبرگرهاش افتضاح بود. اما این فست فود ترکیه ای به اسم Arden FC که میگن حلال هم هست، واقعا عالی بود و من رون مرغ های سوخاری و سیب زمینی هاش رو واقعا دوست داشتم.

صبحونه رایگان هاستل مارینا . آنتالیا . ترکیه
هاستل مارینا، مث هاستل آگورا توی استانبول اجازه انتخاب صبحونه رو نمی داد ولی رایگان بود و واسه آدمی مث من که زیاد پر رو نیست، خودشون یه صبحونه پر و پیمون میگذاشتن روی میزت. اگر همین صبحونه رو بخواهید بیرون تهیه کنید، حداقل ۲۰ لیره باید پرداخت کنید که واقعا هزینه ها رو کمتر میکنه.

عکاسی خیابانی . آنتالیا . ترکیه
روز آخر توی آنتالیا رو به عکاسی خیابونی گذروندم و بی هدف توی کوچه پس کوچه های قدیمی گشتم و از قدم زدن کنار مردم لذت بردم. البته خیلی دلم می خواست که حمام ترکی رو هم امتحان کنم. اما دو تا مسئله برنامه ریزی هام رو به هم ریختن: اول اینکه پروازهای مستقیم ایرلاین های ایرانی از آنتالیا به تهران و برعکس ممنوع شده! و به همین خاطر پروازها به شدت کمه و نتونستم از خود آنتالیا پروازی رزرو کنم. دوم هم به خاطر مشکلات سایت (سه نقطه!) علی بابا بود که چنددددییین بار اذیتم کرد و نتونستم بلیطی که میخوام رو رزرو کنم و مجبور شدم زودتر از اون زمانی که میخواستم، آنتالیا رو ترک کنم.

فرودگاه اسپارتا . سفرنامه ترکیه
ایرلاین های ایرانی یه کلاه شرعی درست کردن! و پروازهاشون رو به جای آنتالیا به دو تا شهر دیگه به اسم اسپارتا و دنیزلی میبرن که حدود ۲-۳ ساعت با اتوبوس از آنتالیا فاصله دارن. من هم پروازم از اسپارتا بود که رسیدن به فرودگاهش مکافاتی بود و خود فرودگاه هم بسیار کوچیک که به سختی می تونست مسافرای ۲ تا پرواز رو که ۱ شب و ۳ شب بودن رو توی خودش جا بده. به هر حال هرجور بود ساعت ۵ صبح رسیدم تهران و اولین پرواز به زاهدان، ساعت ۷ شب بود. واسه همین اول خودمو رسوندم میدون انقلاب و رفتم یه جیگرکی و بعد هم عقده هامو با خریدن ایستک و باواریا خالی کردم و کمبود خوابم رو هم پای فیلم های هزارپا و خجالت نکش، جبران کردم. در آخر هم در حالی که به شدت کم خوابی داشتم و پروازم هم ۲ ساعت تاخیر خورد، ساعت ۱۱ شب رسیدم به زاهدان.

سفرنامه ترکیه . مهدی فنائی
در مجموع سفر ترکیه با وجود سختی های کوچیکی که داشت، سرشار از تجربه های مختلف و به شدددت لذتبخش بود و توصیه می کنم که اگر قصد انجام چنین سفری رو داشتید، حتما به جای هتل، سراغ هاستل برید. اینجوری کلی آدم های مختلف از کشورهای مختلف رو می شناسید و بیشتر وقت خواهید داشت تا به جای سرگرم شدن با خوشی های کوچیک هتل ها، دنیا رو بیشتر بگردید و بشناسید.
3 دیدگاه
Bettye
You really make it seem really easy with your presentation however I find this topic to be really one thing which I feel I might by no
means understand. It seems too complicated and extremely wide for me.
I am taking a look ahead in your subsequent submit, I will attempt to get the cling of it!
Take a look at my homepage Eye health tips
Barry
What’s up, all is going sound here and ofcourse every one is sharing information, that’s truly excellent, keep up writing.
Here is my web blog – Joann Fabrics coupons for yarn
Zulma
We’re a group of volunteers and opening a new scheme in our community.
Your site offered us with valuable info to work on. You have done an impressive job and our entire community will be grateful to you.
My homepage :: Pharma affiliate program