سفرنامه شیلی :شیلی سفر سخت و سنگيني به نظر مي رسيد از تهران به شيلي تنها و با كوله پشتي .
كشور شيلي ،كشوري باريك و كشيده در راستاي اقيانوس آرام كه از شمال به پرو و بوليوي و از جنوب به قطب جنوب ميرسه كشوري با جغرافيا و آب و هواي كاملا متفاوت از شمال گرم و خشك تا به سمت جنوب هوا مرطوب و سرد ميشد كه بافت جغرافيايي متفاوت از كوير آتاكاما در شمال تا يخچال هاي طبيعي در جنوب، حيات وحش متفاوت و جذاب و آتشفشانهاي زيادش كه مثل حلقه هاي آتش در امتداد اقيانوس كشیده شده اند جذابيت شيلي رو دو چندان كرده.
سفر آغازشد تهران – دوحه – سائوپاولو – شیلی (سانتياگو) كه البته به اينجا ختم نميشه و پروازم ادامه داره پرواز محلي به پونتارناس ( به زبون محلي خودشون) و ازون جا به پورتاناتالوس كه اولي پرواز سه ساعته و دومي اتوبوس. بالاخره به پونتارناس رسيدم و فعلا پروازام تموم شد يه دوساعتي منتظر اتوبوس بودم كه دو تا همسفر پيدا كردم. اولي رودريگو پسر بانمك و كم سن و سال اهل همينجا شيلي و ساكن سانتاگو و دومي جني دختري دوست داشتني آلماني و اونم ساكن والپارايزو. هم مسير شديم به سمت پورتا ناتالوس با اتوبوس نفري ٧هزار پزو البته من بهش بيسكوييت تعارف كردم از من ٦ هزار تا گرفت.

تورس دلپین

تورس دلپین

تورس دلپین
مسير سه ساعته من شامل مزارع بزرگ در دو طرف جاده است كه توي مزارع گوسفند بيشتر، و شترمرغ كمتر ديده ميشه. به ايستگاه اتوبوس رسيدم تا هاستل ١٥ دقيقه پياده راه بود درست در مركز شهر بعد از خستگي بسيار و راه طولاني بالاخره رسيدم در يك اتاق ٦ تخته.

تورس دلپین

تورس دلپین
كمي بعد از استراحت به گشتن تو شهر مشغول شدم و بعد از يك ناهار يا بهتر بگم يه شام حسابي و تبديل ارز به پزو شیلی شروع به گشتن آژانس ها كردم تا واسه تور فردا يكي پيدا كنم. بهترينش همون توري بود كه جني همسفر آلمانيم گرفته بود با ترنسفر و راهنماي انگليسي زبان قيمتش خيلي مناسب بود. وروديه پارك tores del pein ٢١٠٠٠ پزو بود فقط براي ساكنين شيلي تخفيف داشت و حدود ٣٠٠٠ پزو مي شد.
صبح ساعت ٨ ماشين مي اومد و يه گروه تقريبا ١٢ نفره راه افتاديم به سمت بهترينهاي شيلي.
توي راه چقدر گواناكو ديديم يك نوع لاماي وحشي مخصوص شيلي عالي بودن ميشد حسابي بهشون نزديك شيد و كوهاي نيم يخي و درياچه هاي آبيه زلال ، باور نكردني بود ته دنيا و هوا عالي گرم و مطبوع. ميشد حسابي نفس كشيد و از حيات وحش و طبيعت لذت برد اينجا انگار همه چيز مقدس بود همه چيز آسماني ، ديدن يخچالهاي آبي طبيعي كه همينجوري داخل درياچه رها شده ، مونده بودن . خلاصه انگار انتهاي ابديت بود انگار خواب و رويا بود .
Ariero به كوهي گفته ميشه در منطقه tores del pein که در حدود ساعت ٧:٣٠ برگشتيم شب هم با جني يه شام حسابي خورديم. يكشنبه كلا از صبح تا شب بيكار بودم و البته توي شهر و لب دريا دوري زدم هرچند همه مغازه ها نصفه نيمه بسته بودن البته يه قرار هم با يه آژانس مسافرتي براي تور پنگوئن ها داشتم و عصري هم با همه بچه هاي هاستل كه بچه هاي باحال و دوست داشتني اي بودن دور هم جمع شديم و به خوردن و حرف زدن پرداختيم .
اما صبح دوشنبه ساعت ١٠ بليط اتوبوس داشتم به مقصد پونتارناس و ساعت ٩ هاستل و ترك كردم حدود ١ بود كه رسيدم ترمينال پونتا ارناس بارون نم نمي مي اومد باروني رو پوشيدم و پياده راه افتادم ١٠ دقيقه پياده روي بود و بسيار لذت بخش البته.
هاستل يه خونه بود يه اتاق دربست دوخوابه حموم و دستشويي و اشپزخانه با كليه امكانات و مواد غذايي مثل برنج و ماكاروني و … و صاحبخانه زن و مرد دوست داشتني اي بودن كه خانوم يك كلمه هم انگليسي نميدونست ولي اقا با كمك گوگل ترنسليت و دست پا شكسته ميتونست حرفش و بفهمونه.
جاهاي ديدنيو بهم آدرس داد و منم بعد از ناهار رفتم مركز شهر به قول خودشون .centro يه جور تاكسي دارن كه بهش كالكتيو ميگن مشكي رنگه و قيمت خيلي ارزوني داره. ٤٥٠ پزو و هرجاي شهر بخواين شما رو ميبره البته كلا شهر بسيار كوچيكه از تاكسي كه پياده شدم كل شهر و پياده قدم زدم تا هاستل يه قسمتي هم داره تقريبا روي يه تپه واقع شده كه ازون بالا تمام شهر رو ميشه ديد سر راه به يك آرامستان برخوردم كه بي نظير بود خودش يه اثر هنري تمام عيار محسوب ميشد.
ساعت٧:٣٠ روز سه شنبه ميني بوس اومد دنبالم و به سمت گذرگاه ماژلان رفتيم و پنگوئن هاي دوست داشتني باورم نميشد كه يک روزي بتونم ببينمشون البته كينگ پنگوئن بودن و با پنگوئنهاي ماژلاني متفاوت بودن يكي از بهترين لذتهاي دنيا بود .
هوا بسيار سرد بود و باد شديدي مي وزيد كه البته جاي شكرش باقي بود كه بارون نمي اومد. كشتي سواري و حضور دلفينا و مرغهاي دريايي هم در كنارش حس لذت بخشي داشت روز خوبي بود و حدود ساعت ٨ برگشتم به هاستل. صبح تصميم داشتم با اتوبوس از ترمينال به فرودگاه برم البته نگران بودم كه حركت اتوبوس دير نباشه خوب از در كه بيرون اومدم با اولين ماشين خيلي ارزون به فرودگاه رسيدم .
امروز چهارشنبه توي فرودگاه پورنتارناس( سفرنامه شیلی )

والپرايزو
در حال نوشتن سفرنامه شیلی و منتظرم تا هواپيماي اسكاي منو به مقصد پورتو مونت ببره تا ببينم اونجا برام چي رقم خورده.
فرودگاه محلي و كوچكي هست كه كلا ٣ تا گيت بيشتر نداره و يه فروشگاه. هواپيمايي اسكاي يكي از ارزونترين ها در امريكاي جنوبي هست البته هيچي داخل پرواز نميده و فقط اجازه حمل كوله يا ساك دستي داره بار هم جداگانه ٢٠ دلار هزينه اشه.
از جنوب يعني پاتاگونيا به شمال تا پورتو مونت مسير ماشين رو نداره چون تمام مسير داراي يخچالهاي طبيعي هست و اتوبوسهاي مسافربري يا ماشينهاي شخصي مجبورن از آرژانتين به سمت شمال حركت كنن در واقع آرژانتين و شيلي يه جورايي در جنوب به هم گره خوردن و چون من ويزاي آرژانتين نداشتم به ناچار بايد پرواز و انتخاب ميكردم البته راه كشتي هم داره ولي متاسفانه زمان زيادي و از دست مي دادم. اينم از پاتاگونيا و همه دلبستگيهاش.البته در اين ميان ناگفته نماند كه دوستاي فوقالعاده اي پيدا كردم از اقصي نقاط جهان از آفريقاي جنوبي و هلند و آلمان و يونايتد استيت گرفته تا ساكنين خونگرم و دوست داشتني شيلي .
ادامه سفرنامه شیلی
حدود ١٠ صبح بود كه رسيدم پورتو مونت. در كوچسرفينگ مهمان يك زوج مسن شدم كه توي فرودگاه اومدن دنبالم . يك مهمان ديگه هم داشتن كه يك دختر جوان ژاپني بود اين زوج به قدري مهربون بودن كه باور نكردني بود و ناهار مهمون اونا يه پيتزاي خوشمزه خوردم. قرار بر موندن در پورتو مونت نبود و بايد به سمت محل اقامت در پورتو واراس ميرفتيم كه به نظرم واقعا ديدني و فوق العاده بود فاصله زيادي از هم نداشتن فكر ميكنم حدود يك ساعت يا يكم بيشتر البته ما توي راه براي عكاسي زياد ايستاديم.

والپرایزو

والپرایزو
پورتو واراس شهر كوچك ، مرتب و زيبايي بود شايد. بگم تميز ترين و زيباترين شهري كه توي شيلي تا الان ديده بودم كلا دو يا سه تا خيابون اصلي داشت و همه خيابانها به درياچه شهر منتهي ميشد كه واقعا جذاب بود محل اقامتم خارج شهر داخل يك مزرعه بود سر راه از مزارع زيادي رد شديم كه پر از آلپاكا بودن ( شتر هاي آمريكاي جنوبي) كه با تعجب من و نگاه ميكردن كه دارم ازشون عكس ميگيرم .
دو روز بي نظير را داخل مزرعه سپري كردم زندگي در كنار الپاكا گاو و گوسفندهاي عجيب شيلي ، همينگ برد ها و روباه هاي كنجكاو.
روز دوم قله سفيد پوش آتشفشاني اوسورنو چهره نشون داد و تونستم عكسهاي خوبي ازش بگيرم.
جمعه صبح گرك و وندي هاستاي بي نظيرم من و رسوندن تا مركز شهر پورتو واراس ، بعد از گشت زدن داخل شهر و لب درياچه با يه ميني بوس به پورتو مونت رفتم چند ساعتي را اونجا بودم پر از دستفروش هاي كنار خيابوني و بازارچه هاي ماهي فروشي بود.
كلا شهر بوي ماهي ميداد و از تميزي پورتو واراس خبري نبود اما هيجان بيشتري داشت كنار درياچه لب اسكله پر از شير دريايي بود من تاحالا از نزديك نديده بودمشون چقدر بزرگ و عظيم و الجثه بودن .بعد از عكاسي از درياچه بليط اتوبوس به مقصد پوكون گرفتم به گفته خود مردم شيلي پوكون زيبا ترين و تميز ترين شهر شيلي هست در پوكون يه هاستل بوك كردم در مركز شهر و ازونجا تا ايستگاه اتوبوس ١٠ دقيقه پياده بود و جالب اينكه اريكاي دوستداشتني صاحب هاستل اومد تو ايستگاه چون دير وقت به پوكون مي رسيدم.

وینا دل مار

وینا دل مار
ادامه سفرنامه شیلی
فردا صبح خيلي زود درست زمان طلوع بي نظير آفتاب سوار يه اتوبوس توريستي شدم و به يه نشنال پارك رويايي رفتم و بعد از كلي عكاسي و استراحت و با همون اتوبوسها كه در ساعت ٢ به پوكون برميگشت برگشم و داخل پوكون زيبا به گشت پرداختم. تقريبا از هر طرف شهر كه نگاه كنيد آتشفشان فعال و زيباي وياريكا رو ميتونين ببينين و همينطور درياچه بزرگ و بينظير وياريكا كه ساعتها كنارش روي ساحل دراز كشيدم و غروب آفتاب و نگاه كردم.
اتوبوس شب رو ساعت ١١:٣٠ مقصد بعدي سانتياگو بود پايتخت شيلي . ساعت ٧:٣٠ صبح رسيدم سانتياگو ايستگاه مترو و ترمينال همه يكجا بود و چند قدم جلوتر وارد ايستگاه مترو شدم تا به هاستلم كه مركز شهر سانتیاگوی شیلی بود برسم باورم نميشد جمعيتي كه تو ايستگاه مترو ميديدم فكر كنم ٤،٥ تا مترو عبور كرد تا بالاخره نوبت من رسيد هاستل درست در مركز شهر درايستگاه رپابليكا قرار داشت يه اتاق ٦ تخته نسبت به قيمتش هاستل تميز و خوبي بود .
نكته جالب اين بود كه اين هاستل در شیلی شام هم ميداد علاوه بر صبحانه بعد از يكم استراحت به مركز شهر رفتم ساختمانهاي قديمي كليساها و بازار و مراكز خريد پر از جمعيت ،زندگي و شلوغي حسن شام خوردن در هاستل پيدا كردن دوستاي خيلي زياد بود كه همه سريه ميز ميشستيم و از چيزهاي ديده بوديم يا برنامه ديدنشو داشتيم تعريف ميكرديم و همينطور از كشورامون و اين خودش داستانهاي زيادي داره مخصوصا وقتي با سه نفر از اهالي كشورهای مختلف آشنا شدم و اشتياقشون براي شنيدن در مورد ايران ديدم
صبح فردا با يه دختر خونگرم و دوست داشتني برزيلي به سمت والپرايزو رفتيم يه سفر يروزه از صبح زود با اتوبوس حدود يكساعت تا والپرايزو راه داشتيم شهر رنگي رنگي كوچيك و دوستداشتني.
يک روزه كلشو گشتيم. والپرايزو به نظر روي تپه اي واقع شده و خيلي قسمتاش رو بايد با پله يا آسانسور ميرفت كه ديدنش ازون بالا به پله هاي زيادش مي ارزيد بسيار جذاب بود و مثل همه شهرهاي امريكاي جنوبي پر بود از نقاشي هاي ديواري و رقص هاي خياباني ، البته قسمتهايي هم بود كه همه به ما توصيه ميك ردند امن نيست . داخل شهر تورهاي رايگان يک روزه هست كه تقريبا همه جاهاي ديدني والپارايزو ميبره و در موردشون صبحت ميكنه كه بطور اتفاقي چند بار باهاشون برخورد كرديم و دانستن يه سري اتفاقات جالب در اين منطقه زيبا برامون لذت بخش بود و در برگشت هم از وينا دل مار كه يه شهر كوچيك در واقع يه شهرك طور و نسخه كوچك شده والپرايزو دقيقا همان حالت واقع شده روي تپه بود برگشتيم به سمت سانتياگو.
روز اخر هم تقريبا كل شهر رو گشت زدم بازارچه هاي صنايع دستي كنارخيابوني و كافه هاي كوچيك و دوستداشتني و به خانه و موزه شاعر معروف شيليايي پابلو نرودا كه بسيار جالب و شبيه كشتي طراحي شده بود رفتم. اين سفر هم با يه عالمه تجربه هاي خوب و دوستان جديدي كه پيدا كردم تموم شد .

وینا دل مار
نظرات خود را درباره این سفرنامه شیلی ارسال کنید.
اگر به شیلی سفر کرده اید، سفرنامه شیلی خود را برای ما بفرستید.
از بخش جدید ترین مطالب بازدید کنید.
5 دیدگاه
شیما
سلام
خیلی خوب بود با جزییات درباره مسیرها و چگونگی دسترسی ،ساعتها و قیمت ها
همیشه به شادی و سفر
مريم
ممنونم از لطفت شيما جان
زهرا
خوندن این سفرنامه برای من بسیار دلنشین بود و به خوبی خودم اونجا تصور کردم . امیدوارم خودم هم روزی سفرهای این چنینی داشته باشد که پر از تجربه و لذت هستش گرچه می دونم که سختی هایی هم داره که من بحساب تجربه اندوزی میزارم .
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
شيرين
با سلام
از خواندن سفر نامه شما بسيار لذت بردم. عاشق مناطق طبيعي هستم. از كشورهاي امريكاي جنوبي فقط برزيل را رفتم ( ريو و ايگواسو)
يك سوال دارم
اگر از پاتاگونيا بخواهم مستقيم به شمال بروم به غير از سانتياگو كدام شهر را ببينم كه پارك ملي داشته باشد و مناظر بكر ؟
ممنون
علی
سلام عالی بود امیدوارم همیشه پر انرژی باشی