سفرنامه واتیکان | شاید کشور نامیدن جایی که وسعتش به زحمت دو برابر استادیوم آزادی میشه یه کم مسخره باشه ولی به هر حال واتیکان کوچکترین کشور مستقل جهانه. واسه خودش پاسپورت داره و توی خیلی از کشورهای دنیا از جمله ایران سفارت داره. فکر کنم مجموع مساحت سفارت خونه های واتیکان از خود کشورش بزرگتر باشه!
توجه: تمام این نوشته ها بر اساس دیده ها و برداشت ها و مطالعات خودمه. چون خیلی از دوستان می گفتند که بهتره احساساتت رو هم توی نوشته هات دخالت بدی برای همین به خودم جرات دادم و نظرات خودم رو در مورد این مکان نوشتم. اگه نوشته های من بر خلاف احساسات برخی از دوستان (به ویژه اگر کسی از دوستان مسیحی این نوشته رو می خونه) باشه از همین جا عذرخواهی می کنم. قصد هیچ گونه توهینی ندارم و فقط برداشتهای شخصی خودم رو می نویسم. بدون شک من واسه مکانی که برای بیشاز دو میلیارد نفر مقدسه احترام قائلم.
برای بازدید از واتیکان نیاز به ویزای جداگانه ندارید و با ویزای ایتالیا یا هر شینگن دیگه ای می تونید وارد واتیکانبشید. در کل این کشور اصلا اداره مهاجرت نداره و در زمان ورود کسی از شما پاسپورت یا ویزا نمی خواد.
میشه واتیکان رو این طوری تعریف کرد: یه قلعه کوچیک در غرب شهر رم (امیدوارم جهتش رو اشتباه نگفته باشم) دیوارهای بلند و ضخیمی داره با چند تا دروازه که البته در ندارند. ورودی اصلی کشور هم دیوار نداره فقط یه سری نرده کوتاه نصب شده. محل اقامت دائمی جناب پاپ رهبر کاتولیک های جهان. مکانی مقدس که قرنها اروپا رو با استبداد وحشتناک دینی به عقب برگردوند و مانع هر پیشرفتی شد.
محل دفن برخی از انسانهای به ظاهر مقدسی که خیلی هاشون با براه انداختن سازمانهایی مثل شوراهای تفتیش عقاید، به خاطر کوچکترین کار غیر دینی، مردم رو شکنجه می کردند. (حالا خیلی جوگیر نشو!!!) البته الان شرایط خیلی فرق کرده و جناب پاپ تنها وظایف مذهبی خودشون رو انجام میدن که این قابل تقدیره.

سفرنامه واتیکان
نقشه واتیکان سیتی (منبع www.worldatlas.com ). در این نقشه موقعیت دیوار قلعه و ورودی اصلی کشور که دیوار نداره به خوبی نشون داده شده
صبح روز دوم با هم اتاق شیلیایی خودم – سرخیو – راهی واتیکان شدیم. سر راه من بلیط قطار برای ناپل خریدم و با اتوبوس تا خیابونی که به واتیکان منتهی می شد رفتیم. توی راه هم سرخیو یه خانم فرانسوی هم زبون (شوهر این خانم شیلیایی بود واسه همین اسپانیایی بلد بود) گیر آورده بود و داشت غم غربت رو یه جوری فراموش می کرد. این خانم سه تا دختر جوون خوب داشت که فقط فرانسوی بلد بودن! خدایش این ایتالیا خیلی دیدنی داره توی راه که از پنجره اتوبوس بیرون رو نگاه می کردم همه ساختمونها یه جورهایی جذاب و متفاوت بودن با اینکه بافت شهر یکسانه.

سفرنامه واتیکان | دیوار واتیکان

سفرنامه واتیکان | یکی از دروازه های ورود به کشور
خیابون منتهی به واتیکان کلا سنگفرشه و ماشین اجازه عبور از اون رو نداره. ساختمونهای اطرافش همه به سبک قرن ۱۸ و بسیار تمیز هستند. اون روز آخرین یکشنبه ماه بود. توی این روز موزه بزرگ واتیکان رایگانه، جناب پاپ میان دم پنجره اتاقشون و برای مردم دست تکون میدن (البته انقدر فاصله زیاده که باید با تلسکوپ ایشون رو روئیت کرد) و یه سری کارناوالهای کوچیک مذهبی به راه می افته.
یکی از این کارناوالها برای بومی های آمریکای جنوبی بود. سرخپوست بودنشون کاملا محرز بود. پرچم پرو هم جلوی کارناوال در حال حرکت بود.
سرخیو می گفت بعضی هاشون بومی های بولیوی هستند. یه تخت دستشون بود و یه صلیب هم روش نصب شده بود. از اون ور دنیا اومده بودن برای برگزاری این کارناوال! اونجا یاد یه جمله ای افتادم که یه فیلسوف آمریکای جنوبی گفته بود: ” زمانی که کشیش های اروپایی به اینجا آمدند ما در دستهایمان زمینهایمان را داشتیم و آنها کتاب مقدس. ولی حالا آنها در دستهایشان زمینهایمان را دارند و ما فقط کتاب مقدس!” علت یادآوری این جمله این بود که توی این مراسم مذهبی حتی یک اروپایی یا یک ایتالیایی حضور نداشت. میشد گفت بخش عمده حاضرین توی واتیکان هم توریست بودند نه زایر.

سفرنامه واتیکان | کارناوال مذهبی در خیابان منتهی به واتیکان
هوا اون روز صاف و بدون ابر بود ولی باد خیلی سردی می اومد. خیلی سریع با سرخیو حرکت کردیم تاقبل از اینکه کارناوالها به واتیکان برسن ما اونجا باشیم. فکر می کردیم حضور اونها اونجا رو خیلی شلوغ می کنه. رسیدیم به نرده های کوتاه جلوی میدان پیتر مقدس که همون ورودی اصلی باشه. یه سری پلیس اونجا حضور داشتن.
چیزی رو که می دیدم باور نمی کردم. صفی به شدت طولانی که تقریبا یه دور کامل دور میدون زده بود. ساعت حدود ده صبح بود. این همه توریست!!! تازه اون موقع فصل توریستی ایتالیا نبود. قصد ما بازدید از موزه و کلیسای پیتر مقدس بود. چاره ای نبود رفتیم ته صف.
با هم هماهنگ کردیم که هر دفعه یکی توی صف واسته و اون یکی بره دور بزنه و عکس بگیره. یه ساعتی واستادیم ولی صف جلو نمی رفت. حوصله ام سر رفت. رفتم جلوی صف و از یکی از پلیسها پرسیدم مگه در موزه باز نشده؟ جواب داد این اصلا صف موزه نیست!
این صف بازدید از کلیسا است که ساعت ۱۲ باز میشه! قبلش هم جناب پاپ میان دست تکون میدن. زرشک! تازه فهمیدم که صف موزه بیرون دیوار قلعه است و در ورودی موزه هم از بیرونه. زود رفتم بیرون تا صف موزه رو پیدا کنم. پیدا کردن یه صف به طول یک کیلومتر خیلی سخت نیست!
خوب اون روز رایگان بود دیگه. داشتم ناامید می شدم. ساعت ۱۲ در موزه بسته میشد و خود موزه هم دو سه ساعت بعدش. کلی پکر شدم. اگه موزه رو اون روز نمیدیدم فرداش هم که روز دوشنبه بود موزه تعطیل بود و با توجه به وقت کم، من موزه رو از دست می دادم. ساعت یازده و ربع بود. جام رو توی صف به یه زوج هندی سپردم و با سرعت رفتم سراغ سرخیو و مورد رو براش توضیح دادم.
اون هم خیلی خونسرد گفت که ترجیح میده همون جا بمونه تا با جناب پاپ بای بای کنه! قرار گذاشتیم که بعد از بازدید هامون همدیگه رو ببینیم که نشد.

سفرنامه واتیکان | میدان سنت پیتر و کلیسای معروف اون

سفرنامه واتیکان | صف طولانی بازدید از کلیسا. این صف در هنگام بعد از ظهر به قدری دراز شد که دو دور کامل دور میدون زد!
برگشتم سراغ صف. زوج هندی نبودند! اشکم داشت در می اومد. باید باز می رفتم ته صف. بیست دقیقه دیگه در بسته می شد. توی این فرصت یه سری از این موضوع سواستفاده می کردند و پیشنهاد تور می دادند و می گفتند اگه با تور ما همراه بشید بدون صف می بریمتون داخل. اینجا هم مثل خیلی از آژانسهای مسافرتی توی ایران، این تورها کارشون سرکیسه کردن مسافره. سرعت حرکت صف خیلیبیشتر از اونی بود که فکرش رو می کردم و پنج دقیقه به دوازده من از دروازه ورودی موزه رد شدم. آخیششششششششششش!
یه چیز جالب که قبل از رسیدن به صف موزه باهاش برخورد کردم، گارد ویژه واتیکان بود که به گارد سویسی معروفند. اینها از میان مردان معتقد سویسی که دوران سربازی رو گذرونده باشند انتخاب میشن. حالا چرا سویسی این رو نمی دونم. لباسهاشون خیلی جالب و برای من مسخره بود. بیشتر به دلقک های سیرک شبیه می شدن تا به گارد محافظ

سفرنامه واتیکان | گارد سویسی
موزه واتیکان یکی از معتبرترین موزه های جهانه. اولین دارنده کتابهای خطی در جهان (دومیش کتابخانه ملی ایرانه نمی دونستید بدونید!) انقدر اشیای هنری و باستانی توی این موزه هست که آدم سرسام میگیره. موزه در طبقه هم کف نیست. بعد از ورود از یک پله مارپیچ بالا خواهید رفت، به یک حیاط باز محصور بین چند ساختمان خواهید رسید و سپس وارد یک راهروی طولانی خواهید شد که سرشار از مجسمه است. کلا انقدر مجسمه های هنری توی موزه هست که آدم از هر چی هنره سیر میشه.

سفرنامه واتیکان | پلکان ورودی موزه

سفرنامه واتیکان | مجسمه دونی!

سفرنامه واتیکان | نمایی از رم از یکی از پنجرهای موزه
این موزه سالن های بسیار زیادی داره و اگه یکی بخواد با دقت به همه اونها نگاه کنه یه چند ماهی وقتش رو می گیره. سالن مصر باستان و خاور میانه از مجموعه های جالب این موزه است.
مومیایی های مصری و تابوتهای چوبی و مجسمه های قدیمی و … توی این سالن قرار دارن. چیزی که برام توی این سالن جالب بود لوح گلی نبوکدنضر (یا بخت النصر همون پادشاهی که یهودیان رو اسیر کرد تا چندین سال بعد کوروش بزرگ اونها رو آزاد کنه و به اورشلیم برگردونه) پادشاه بابل بود که به نظر میاد کوروش بزرگ با الهام از این لوح گلی اون لوح جاودانی خودش رو ساخت باشه.

سفرنامه واتیکان | لوح گلی نبوکدنضر پادشاه بابل
راستش نه من حوصله ام میشه که همه موزه رو توضیح بدم نه شما حوصله تون میشه که بخونیدش. سعی می کنم چند تا عکس از جاهای قشنگ موزه بذارم. تنها جای این موزه که اجازه عکس برداری از اون نبود اتاق بزرگ با سقف بسیار بلندی بود که تاجگذاری جناب پاپ در اون انجام می شد (تاجگذاری؟ نمی دونم واژه درستی انتخاب کردم یا نه). به اینجا می گفتن Sistine chapel باید اینجا سکوت رعایت می شد ولی هیچکس سکوت نمی کرد و همه عکس می انداختن. من هم یکی یواشکی انداختم!

سفرنامه واتیکان | Sistine chapel

سفرنامه واتیکان | سالنی به طول ۱۲۰ متر که سقف اون با نقاشی های متفاوت تزئین شده

سفرنامه واتیکان | یک نقاشی دیواری اثر رافائل. این نقاشی در اتاقی قرار داشت که همه دیوارهای آن توسط رافائل نقاشی شده بود. این نقاشی ها بزرگترین آثار رافائل به شمار میان.
خیلی خسته شده بودم. از دیدن موزه کاملا راضی بودم و خیلی حس خوبی داشتم. از موزه که اومدم بیرون یه کمی دنبال سرخیو گشتم ولی پیداش نکردم. بعدا فهمیدم سرخیو با همون خانم فرانسوی و دخترهای خوبش همسفر شده!
می خواستم برم اتاق ولی متوجه شدم که هنوز برای بازدید از خود کلیسای پیتر مقدس وقت هست. صف کلیسا وحشتاک طولانی شده بود و مثل مار وسط میدون حلقه زده بود. راهی نبود رفتم توی صف و خودم رو با دیدن مردم مشغول کردم.
بیشتر توریست ها یا خانوادگی اومده بودن یا با دوست جنس مخالفشون و توی صف همینطور از هم بهره مند می شدند! من هم مثل شلغم نگاه می کردم و آه می کشیدم! چون اگه ما بخوایم دو تایی سفر کنیم به احتمال ۹۹ درصد سفارت ریجکتمون می کنه تازه اگه سفارت گیر نده خانواده ها ویزا نمیدن.
بالاخره نوبت من شد که وارد کلیسا بشم. ورود به کلیسا رایگانه. از بیرون خیلی ابهت نداره ولی وقتی که وارد شدم واقعا کف کردم. خیلی بزرگ و با ابهته. سقف اون بسیار بسیار بلنده و فضای خیلی بزرگی درون کلیسا وجود داره. دیوارها پر از نقاشی های مذهبیه. کف کلیسا با سنگ پوشیده شده. اینجا یه جور گورستان مقدس هم به حساب می اومد.
کنار همه ستون های اصلی تندیس های مرمرین خیلی بزرگی از پاپ های درگذشته وجود داشت و نامشون رو به لاتین بالای اون نوشته بودن. اینها در واقع مقبره این پاپ ها هستن. کف زمین هم چند سنگ قبر به چشم می خورد. چند مقبره هم درون دهلیزهایی جا داده شده بودن و دورشون نرده کشی شده بود. اینها مقبره برخی از قدیس ها بودن. مقبره پیتر مقدس پاپ اول هم توی همین کلیسا قرار داره که البته زمانی که من رسیدمزمان زیارت تموم شده بود.

سفرنامه واتیکان | مقبره یک پاپ
یه چیزی شبیه به یک چهارپایه غول پیکر وسط سالن بود (کلمه بهتری پیدا نکردم) و تا نزدیک این محل میشد به راحتی رفت و عکس گرفت ولی از اینجا به بعد محل برگزاری مراسم مذهبی بود و عکس گرفتن ممنوع می شد.

سفرنامه واتیکان
از ماموری که اونجا ایستاده بود پرسیدم که می تونم از اینجا رد بشم گفت اگه بخوای در مراسم شرکت کنی مشکلی نیست ولی حق عکاسی نداری. من هم رفتم جلو و روی یکی از نیمکت ها نشستم. یکی از کاردینالهای بزرگ داشت به زبان لاتین (زبان رسمی واتیکان) سخنرانی می کرد. بعد همه می ایستاند و سرود می خوندن. حس خوبی داشتم.
در یکی از مراسم های مسیحیان توی مقدس ترین مکان آنها شرکت کرده بودم! بعدها که با یه لبنانی مسیحی آشنا شدم و داستان رو براش تعریف کردم گفت پسر می دونی تو مراسمی شرکت کردی که خیلی از مسیحی های معتقد آرزوش رو دارن!
از اونجا که از آداب مراسم و حرفهای کاردینال سر در نمی آوردم با نگرانی و یه کم ترس از مراسم خارج شدم. ترس از اینکه نکنه این کار اهانت باشه و مانع خروجم بشن یا باهام برخورد بشه ولی ظاهرا کارم غیرعادی نبود.
تقریبا بازدیدم تموم شده بود. یه گشت دیگه توی کلیسا زدم و خسته از اونجا اومدم بیرون. چه سوزسردی می اومد!

سفرنامه واتیکان | پیکر پاپ ژان پل دوم

سفرنامه واتیکان | نمایی از میدان پیتر مقدس از بالای پلکان ورودی کلیسا
از بخش جدید ترین مطالب بازدید کنید.